سال هاست که من همیشه به طراحی پروژه های نرم افزاری با قراردادهای «قیمت ثابت» نزدیک شده ام. من از سال 1994 از این نوع قرارداد استفاده کرده ام. صادقانه بگویم، همیشه با این قراردادهای قیمت تعیین شده، "نتیجه ضربه یا از دست دادن" بوده است. گاهی اوقات مشتریان خوبی برای کار پیدا می کردم، در حالی که گاهی اوقات با افراد نامطلوب سر و کار داشتم.
در بیشتر دهه 1990، برخورد با افراد اشتباه واقعاً وحشتناک نبود - آنها فقط خوب نبودند. از سال 1999 و 2000، این وضعیت شروع به تغییر کرد و بدتر شد. وقتی با یک نفر بد برخورد کردم، او حتی بدتر از آن چیزی بود که در بیشتر دهه 1990 بود. این روند طی ده سال بعد تکرار شد و به نظر می رسید که مشتریان بد هر سال به تدریج بدتر می شدند. سرانجام، در سال 2013 شروع به انجام برخی کار برنامه نویسی برای شخصی کردم که در ابتدا خوب به نظر می رسید. طولی نکشید که این شخص شروع به سوء استفاده از من کرد و من به سرعت جلوی آن را گرفتم. بعد، من پیامهای صوتی و ایمیلهای خصمانه از این مشکلساز دریافت میکردم. سرانجام مدتی بعد به خاطر این موضوع به دادگاه رفتم و حدود 64 درصد از بدهیام را پس گرفتم. به طور خلاصه، این بدبختی باعث شد من متوجه چیزی شوم. برای برنامهنویسیام به یک قرارداد جدید نیاز داشتم. اگر 80 تا 90 درصد از قراردادهای قیمت ثابت من افرادی را جذب می کرد که برای کار کردن برای آنها نامطلوب بودند، پس این پیامی غیرقابل انکار برای من ارسال می کرد. تنها گزینه دیگر شارژ ساعتی بود. سالها سعی کردم از این کار اجتناب کنم، زیرا میدانستم که پیدا کردن کار دشوارتر میشود. اما اگر تقریباً تمام کارهایی که با قراردادهای قیمت ثابت انجام میدهم، حتی ارزش انجام دادن از نظر اقتصادی را نداشته باشند، این تفکر بیربط میشود. مشکل این است که به نظر می رسد قراردادهای قیمت ثابت افرادی را جذب می کند که هرگز ساعتی پرداخت نمی کنند. آنها تمایل دارند کار بسیار بیشتری نسبت به مبلغی که با توجه به ارزش اسمی قرارداد می پردازند، مطالبه کنند. اصطلاح صنعتی برای این "خزش دامنه" است. برای من، این فقط وحشتناک است و برای تجارت بسیار بد است. در مرحله بعد، من شروع به اصلاح قرارداد فعلی خود کردم تا به جای قیمت ثابت، برای نرخ ساعتی تنظیم شود. سپس با وکیلم قرار ملاقات گذاشتم تا هر گونه به روز رسانی مورد نیاز را بررسی کنم. در قرارداد جدید آمده است که برای هر 10 ساعت انباشته یا کمتر از 10 ساعت انباشته اگر به پایان کار برنامهنویسی فعلی رسیدهام باید دستمزد دریافت کنم. سلب مسئولیت بین قراردادهای قدیمی و جدید واقعاً چندان تغییر نکرد، زیرا آنها همیشه کار خوبی برای محافظت از من در برابر قرار گرفتن در معرض مسئولیت انجام می دادند. مشکل واقعی ارائه توافقنامه های قیمت ثابت برای پروژه های نرم افزاری سفارشی من بود.
من در تمام سالهایی که در این تجارت بودم یک چیز را به سختی یاد گرفتم. شما نمی توانید پول در بیاورید مگر اینکه ابتدا از سردردهایی که هزینه دارد جلوگیری کنید. به عبارت دیگر، افرادی که این همه دردسر ایجاد می کنند باید از همان ابتدا از ورود به کسب و کار من منصرف شوند. اشتباه نکنید - مشتریان خوب زیادی وجود دارند که کار کردن برای آنها عالی است. همچنین بسیاری از کوک ها هستند که به نظر می رسد فکر می کنند من معامله قرن را مدیون آنها هستم. وقتی یکی از این شیسترها وارد تجارت نرم افزاری سفارشی من می شود، هیچ احترامی برای من، زمان، محدودیت های قراردادم یا هر چیز دیگری قائل نمی شود. رذل من را برای آخرین قطره زایمان غیرمجاز فشار خواهد داد. باور کنید در قدیم بارها این اتفاق را دیدم!
در ذهن من، هدف واقعی قرارداد این است که از ابتدا افراد نامطلوب را از ورود به تجارت من بازدارم. شرایط قرارداد باید آنقدر قوی باشد که از همان ابتدا آنها را دور کند. و اگر یک سیب بد وارد شود، من باید بتوانم خیلی سریع جلوی این جنجال ها را بگیرم و بدون هیچ گونه محدودیت قانونی از آنجا خارج شوم. قرارداد جدید نرخ کار ساعتی من باید این قابلیت را تسهیل کند. پیشبینیپذیری چیزی است که من واقعاً میخواهم، زیرا این باعث میشود که پول وارد شود. قرارداد جدید نرخ کار ساعتی من طوری طراحی شده است که همه چیز را در مسیری قابل پیشبینی و ثابت نگه دارد.